این روز ها به تو نزدیک ترم

 مهم نیست چی شده و چی می خواهد بشه.

مهم تنها حس توست کنار این جسم خسته این وجود...

مثل یک ماهی سرکش اونقدر تقلا کردم تا از تنگم بیرون افتادم

و حالا دست های تو ...

من به امید نور به استقبال حادثه رفتم

و حالا این تاریکی...

باز کن آغوشت رو

سر ریزم از بیراهه ها از این آینه ی پر از گناه

فردا با اولین طلیعه بیدار می شم

 و نور رحمت توست

 و خنده ات اجازه ی دوباره زندگی

باز کن آغوشت رو...