ایستگاه رو که رد کردیم کیسه ش پاره شد و خریداش پخش زمین شد. صدام کرد و گفت واستا لعنتی ! من ده بیست قدمی جلوتر بودم.

-گندت بزنن مجبوری این قد مث خر بار خودت کنی؟

-خیر سرم گفتم تا دو سه هفته نیام از خونه بیرون

-...

-اه بیا اینم شیکست... گه بگیرنشون بالا پلاستیکم باس پول داد !

وایساده بودم بالا سرش و زل زده بودم به یه زن سیاهه تو ایستگاه ... دستام بی حس شده بود از سرما...  سرشو بلند کرد

- شوما خسته نشی یه وخ؟

-اونو ولش کن خورد شده شیشه اش

-...

- با تو ام میگم خورد شده شیشه اش، می خوریش دل و رودت پاره می شه !

-اه چی می گی بابا؟ سه پوند پولش رو دادما !

-...

مربا رو آروم گذاشت ته کیسه و یهو زد زیر خنده... یه کم نگاش کردم سرم رو تکون دادم و خم شدم بطری آب رو انداختم تو کیسه اش...

-دیوونه ای به خدا، پا شو یخ زدم 

- میدونی یاد چی افتادم؟

خنده اش شد قهقه... 

ـ یه بار دور میدون انقلاب یه مرد خیلی عادی داشت جلوم راه می رفت، یهو آقا ! عین چی پخش زمین شد!!...نزدیکش که شدم واستادم ... مونده بودم چرا پا نمیشه ...هه! هیش کی ام وا نمیستاد بگه خرت به چند! یه نیگا می نداختن و رد می شدن...دیدم نه همین جور نشسته. رفتم بالا سرش خم شدم ...آقا ! آقا...حالتون خوبه؟ سرش افتاده بود رو سینش، هیچ چی نمی گفت ...هه!

باز زد زیره خنده.. بچه ی زن سیاهه کله شو از اتاقک ایستگاه اورده بود بیرون و با دهن باز نگامون می کرد.

-اه ! زهر مار ..خوب؟

به زور جلو خندش و گرفت... 

-هیچ چی بابا ! یکی از کنارم رد شد داد زد: ولش کن خانم نشئه اس عوضی

- ...

- ...

همین جور زل زده بودم بهش، دسته ی کیسه رو گره زد و آخرین قوطی رو گذاشت توش. بلند شد نگام کرد ... یه مشت زد به بازوم...

-بیریم؟

-بریم