چشم بندت را کنار بزن
بگذار لحظه ای
تنها لحظه ای
بر خود بلرزد بازجوی پیرت
از معصومیت نگاه هجده ساله ی تو
قدم هایت بر زمین کوب
بگذار لحظه ای
تنها لحظه ای
به لرزه افتند دیوار های بلند
از استواری ایمان تو
به راهت
به راهمان
...
پ.ن :پیش از رفتنت مبارزه برایم بخشی از زندگی بود...از امروز اما تمام زندگی است
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۸۸ ساعت توسط مینا
|