گنگي بيش از حد اين شعر من رو به وجد مي آره
طعم گس كلماتش رو دوست دارم
...
زن . تاريكي . كلمات
1- كلمات
(در آغاز كلمه بود)
جمع مي كنم
مثل گلوله ي كاموا
و پرت مي كنم به صورت تاريكي
حق با شماست
اعتماد نبايد كرد
هميشه در اين كلمات چيزي هست
كه ما را به اشتباه مي اندازد
هميشه در ما چيزي هست
كه اشتباه ان را مي سازد
2-گلوله ي كاموا
(داستان علمي تخيلي)
مرد به گلدانش آب مي دهد
آنقدر كه گل ها ي صورتي
بزرگ و بزرگ تر مي شوند
گلدان منفجر مي شود
و مرد را
با همان مهتابي و پلكان چوبي و دمپايي هاي پلاستيكي
پرت مي كند به آن سر دنيا
مرد مثل يك گلوله ي كاموا
پيش پاي زن مي افتد
3-جدولوكاموا
(فيلم نامه)
سكانس اول. رنگي:
مرد دستهاي زن را
در دست مي گيرد
نوازش شان مي كند
سكانس دوم. سياه سفيد:
زن را به خدمت عيسي مسيح مي آورند
سكانس سوم.رنگي:
زن مرد را در آغوش مي كشد
سكانس چهارم.سياه سفيد:
مسيح دنبال چوبي مي گردد
تا روي زمين خط بكشد
سكانس پنجم. رنگي:
مرد جدول حل مي كند
زن کاموا مي بافد
سكانس ششم.سياه سفيد:
مسيح هنوز دنبال چوب مي گردد
سكانس هفتم .رنگي:
مرد گلوله ي كاموا را
از دست زن مي گيرد
و پرت مي كند به صورت تاريكي
سكانس هشتم.رنگي:
زن در تاريكي به دنبال گلوله ي كاموايش مي گردد
4_ تاريكي
هميشه كسي در تاريكي هست كه ما را به وحشت مي اندازد
هميشه كسي در تاريكي هست كه خودش هم از وحشت مي لرزد
هميشه كسي در تاريكي هست كه گلوله ها ي ما با صورتش برخورد مي كند
هميشه كسي در تاريكي هست كه گلوله هايش را به سمت ما شليك مي كند
شليك كننده وقتي شليك مي كند شادمان است
شليك كننده وقتي شليك مي كند غمگين است
5_ سرد خانه
(نمايش در يك پرده)
مرد روي تخت. در حال احتضار
زن بالاي سر او ايستاده است
مرد:چطور است به بچه ها زنگي بزني
آنها بايد خودشان را به موقع برسانند
پيش از آنكه در سرد خانه حوصله ام سر برود
مي خواهم به گرماي زمين بر گردم
و مثل قطره ي آبي
در شكمش بخار شوم
زن:هواي بيرون سرد است
آب دادن به گلدان ها
بماند براي بعد...
حافظ موسوی